مسؤولیت کیفری شرکتهای تجاری قسمت1
نمی توان انکار کرد که انعکاس صریح مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی از جمله شرکتهای تجاری، آنهم در قبال عموم جرایم، بیان ضابطههای شکلگیری این نوع مسئولیت این موجودها و نیز پیشبینی ضمانت اجراهای متنوع و همسو با طبع آنها در قانون مجازات اسلامی، نقطهی عطفی در تاریخ تحولات حقوق کیفری ایران محسوب میشود.
با این وجود، باید دید پاسخ قانونگذار در برابر پرسشهایی چند راجع به مسئولیت کیفری شرکتهای تجاری در وضعیتهای خاص چیست؟ نخست آنکه، چنین مسئولیتی از تاریخ ثبت و طی تشریفات مربوطه نمودار میشود یا به قبل از این مرحله بازگشت دارد؟ دوم آنکه، انحلال شرکتهای مذکور چه تأثیری بر مسئولیت کیفری آنها خواهد گذاشت؟
آیا این واقعه همعرضِ مرگ اشخاص حقیقی تلقّی، و مسئولیت کیفری آنها را ناممکن میسازد و یا به تبع بقای شخصیت حقوقیِ اشخاص مزبور در مدت تصفیه، مسئولیت کیفری آنها همچنان تداوم مییابد؟
سوم آنکه، آثار پدیدهی ادغام و گونههای آن- ادغام یکجانبه و ادغام دو یا چند جانبه- که مطمح نظر قانونهای خاص، قانونهای برنامههای چهارم و پنجم توسعه و نیز لایحهی تجارت قرار گرفته است، بر مسئولیت کیفری شرکت ادغام کننده- در ادغام یکجانبه- و شرکت جدید- در ادغام دو یا چند جانبه- چیست؟
رشد تصاعدی اشخاص حقوقی در دوران مدرنیته و تسلط آنها بر شؤونات مختلف زندگی بشر، به تبع واقعههایی چون انقلاب صنعتی، خصوصیسازی و جهانیسازی، آنها را به قدرتهای مدرن اجتماعی تبدیل نموده است. قدرتهایی که از یکطرف به توسعهی علوم و فنآوری و رفاه اجتماعی شتاب بخشیدهاند و از طرف دیگر به منشأ حادثهها، فاجعهها و جرمهای ملی و بینالمللی تبدیل شدهاند.
چنین رخدادهایی موجب آن شد تا نظامهای حقوقی فراتر مسئولیت مدنی، مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی را مطمح نظر قرار دهند و از این طریق رفتار آنها را تحت انقیاد خود درآورند. البته تحقق این امر نه به سادگی، که با دشواری و متعاقب تعیین تکلیف موضوعهایی چند ممکن شده است.
اولین موضوع به توجیه ضرورت مسئولیت کیفری اشخاص مزبور بازگشت دارد.
این مهم، پس از انقلاب صنعتی و احراز عدم تکافوی ضمانت اجراهای غیر کیفری در کنترل فعالیتهای خطرناک اشخاص حقوقی نمودار گردید. فرآیند توسعه و رشد فنآوری در افزایش تعداد اشخاص حقوقی، پر رنگتر کردن نقش این اشخاص در اغلب فعالیتهای اجتماعی و رفاه عمومی و نیز افزایش مصائب ناشی از فعالیتهای مجرمانهی آنها سهم به سزایی داشت.
منبعهای خطری که به تدریج در اختیار اشخاص حقوقی به عنوان نمادهای قدرتهای مدرن معاصر قرار گرفت و به تبع آن، رسواییهایی به بارآمده از تراتژدیهای صنعتی، حادثههای ریلی، هوایی و دریایی، کلاهبرداریها، تقلبهای مالی، و سقوط ارزش سهام شرکتها در بازار بورس و ورود زیانهای غیر قابل جبران به سرمایهگذاران و نظایر آنها، مداخلهی حقوق کیفری و استفاده از زرداخانهی آن را به امری محتوم تبدیل کرد .
دومین موضوع، به چگونگی انتساب مسئولیت کیفری به اشخاص حقوقی معطوف شد .
نظامهای کیفری برای غلبه بر این مشکل، تا کنون سازوکارهای مختلفی را به بوتهی آزمایش بردهاند. در قرن نوزدهم و در برههای که اشخاص حقوقی همچنان موجودهایی فرضی و فاقد ادراک و اختیار توصیف میشدند،
مسئولیت آنها تنها در برابر جرایم مبتنی بر ترک فعل با مسئولیت مطلق پذیرفته شد در گام بعدی، از نظریهی مسئولیت نیابتی برای انتساب جرایم مبتنی بر فعل به اشخاص حقوقی بهره گرفته شد.
این نظریه به طور غیرمستقیم و از طریق رفتار مجرمانهی کارمندان، قائل به مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی در برابر جرایم با مسئولیت مطلق گردید در ادامه، باهدف توسعهی مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی به ورای جرایم با مسئولیت مطلق، نظام کیفری انگلستان فعلها و قصدهای مدیران، و نظام کیفری آمریکا با رجوع به نظریهی مسئولیت مافوق و کارفرما و نظام کیفری ه با توسل به نظریهی قدرت و پذیرش، فعلها و قصدهای مدیران و کارمندان را به اشخاص حقوقی منتسب کردند.
راهکارهای مذکور به رغم ارزشمند بودن، معضلِ مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی بزرگ را که شناسایی فرد دارای مسئولیت کامل در ساختار پیچیدهی آن مشکل است، لاینحل باقی گذاردند.
برای فروگشایی از این مشکل، نظامهای کیفری چون انگلستان– البته در زمینهی قتل غیر عمد – به نظریهی نوینِ مسئولیت سازمانی متوسل و اشخاص حقوقی را مستقل از مسئولیت فردی اعضای آن مسؤول شنا نظام کیفری ایران نیز به موجب مادهی (143) قانون مجازات اسلامی، مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی را بی اعتنا به مسئولیت سازمانی و از رَهگذر اصل نمایندگی پذیرش قرار داده است.
افزون بر موردهای فوق، تعیین قلمروِ زمانی مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی از جمله شرکتهای تجاری -که در کانون توجه این نوشتار قرار دارد- موضوع در خور تأمل دیگری است که ذهنهای حقوقدانان و توجه نظامهای حقوقی را به خود معطوف، و پرسشهایی چند را بر انگیخته است:
نخست آنکه مبدأ مسئولیت کیفری شرکتهای تجاری چه زمانی است و اشخاص مزبور از چه تاریخی در جرگهی تابعان حقوق کیفری قرار میگیرند؟ آیا نقطهی آغاز مسئولیت شرکتها تاریخ ثبت آنها خواهد بود، آنچنانکه در نظامهای حقوقی اروپایی- مانند انگلستان- اینگونه است؟
وکیل دعاوی کیفری قسمت 2
یا اینکه میتوان طلیعهی این مسئولیت را پیش از این تاریخ مشاهده کرد؟ سرانجام، موضع نظام حقوقی ایران در این خصوص چیست؟ پرسش دوم ناظر به وضعیت مسئولیت کیفری شرکتهای تجاری پس از انحلال است و آن اینکه آیا میتوان انحلال شرکتها را با مرگ اشخاص حقیقی قیاس، و به عدم امکان انتساب مسئولیت کیفری به آنها حکم داد؟ آیا با توجه به بقای شخصیت حقوقی شرکتهای منحله در دوران تصفیه، جرایم ارتکابی مرتبط با این امر را میتوان به آنها منتسب نمود؛ چندانکه نظام کیفری فرانسه منتسب نموده است. راهبردِ نظام کیفری ایران در مورد چیست؟ پرسش سوم به تأثیر ادغام و نوعهای آن – ادغام یکجانبه (ساده) و دو یا چند جانبه (ترکیبی) بر مسئولیت کیفری شرکتهای تجاری است. از این حیث که آیا میتوان شرکت ادغام کننده یا شرکت جدید را در برابر جرمی که پیش از ادغام از سوی شرکت یا شرکتهای ادغام شونده ارتکاب یافته است مسؤول کیفری شناخت؛ آنسانکه نظام کیفری کانادا مسؤول شناخته است؟یا با توجه به محو شخصیت حقوقی شرکتهای ادغام شونده و اصل شخصی بودن مسئولیت کیفری نمیتوان بر مسئولیت شرکت ادغام کننده یا شرکت جدید اصرار ورزید؛ چنانکه نظام کیفری استرالیا اصرار نورزیده سرانجام اینکه نظام کیفری ایران در این خصوص داری راهبرد مشخصی است یا نه؟
