عفو خصوصی
عفو در لغت به معنای گوناگون آمده است از جمله: گذشت/مغفرت/آمرزیدن/ساقط کردن عذاب/معروف و احسان خواستن/….و بخشایش.
اما در اصطلاح حقوق کیفری عفو به معنای اقدامی است که با تصمیم نهادهای حکومتی اعم از نهاد رهبری مجلس قانونگذاری به منظور موقوف ماندن تعقیب متهمان و یا بخشودن تمام یا قسمتی از مجازات محکومان صورت میگیرد.
این تعریف عام است و شامل عفو خصوصی و عمومی و هر دو میشود.ولی عفو خصوصی موضوع بحث ما در این قسمت تصمیمی است که به ابتکار و با پیشنهاد قوه قضاییه و موافقت عالیترین مقام اجرایی کشور یعنی رهبری گرفته میشود و به موجب آن تمام یا قسمتی از مجازات محکومان بخشوده و یا به مجازات خفیفتری تبدیل میگردد .
عفو در این معنی به موجب بند ۱۱ اصل و دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده ۲۴ قانون مجازات اسلامی از اختیارات مقام رهبری است که در رد یا قبول آن مختار است .

1_مبنای عفو خصوصی
حق اعطای بخشودگی امتیازی است که قوای حاکم هر کشور در اختیار دارد تا بتواند در اعمال حاکمیت خود مصالح و منافع گوناگونی را تامین کند.این امتیاز خصوصاً در جرایم سیاسی به رئیس مملکت اجازه میدهد تا با عفو سران و رهبران سیاسی بار دیگر آرامش و نذر را در جامعه مستقر کند .عفو خصوصی تدبیری است برای کاهش شدت مجازاتها از جمله مجازات اعدام در وضعی که جامعه دیگر تحمل چنین مجازاتهایی را ندارد
علاوه بر آن اعطای عفو در ترمیم خطاها و اشتباههای قضایی بسیار موثر است .چون آیین اعاده دادرسی طولانی است با عفو محکوم علیه پیش از آنکه رای دادگاه محکومیت را زائل کند نتیجه سریع تر به دست میآید . عفو و یا تخفیف مجازات محکومان پاداش حسن رفتار و اخلاق بزهکاران در دوران محکومیت نیز محسوب میشود.پس اثر تربیتی عفو را نیز نباید فراموش کرد.از این جمله عفو دارای فواید اجتماعی است.
برخی از دانشمندان و فیلسوفان به تاسیس عفو خرده گرفتند.از جمله افرا موجب تضعیف قطعیت و حتمیت مجازات دانسته اند . سزار بکاریا در این باره مینویسد: حتمی بودن عقوبتی حتی معتدل همیشه تاثیری شدیدتر از ترس از مجازاتی موحش که امید رهایی در آن راه دارد به جا میگذارد.زیرا وقتی گریز از کیفر محال باشد ملایمترین رنجها روح بشر را متوحش میکند…ترحم فضیلتی است که شایسته قانونگذار است نه مجری قانون و باید در قانون تجلی یابد نه در احکام خاص.زیرا اگر مردم دریابند که میتوان اثر تقصیراتشان گذشت و مجازات نتیجه ضروری اعمالشان نیست امید فریبنده رهایی از کیفر در نهادشان پرورش مییابد و باورشان خواهد شد که اگر عفو ممکن باشد لابد محکومیتهای بدون عفو انگیخته تعدی است نه ثمر عدالت.
بعض دیگر تمسک به عفو و بخشودگی را مغایر با اصل تفکیک قوا دانستند و این عمل را مداخله قوه اجرایی در امور قضایی که باید از سایر قوا مستقل باشد تلقی کردند. و سرانجام گروهی دیگر ادعا میکنند که عفو خصوصی در گذشته که بنیاد پیشگیری از اشتباههای قضایی و کاستن از خشونت مجازات ها نظیر تجدید نظرخواهی/ تخفیف/و تعلیق مجازات وآزادی مشروط متداول نبود اقدامی درست و سودمند بود.ولی امروز که احتمال خطاهای قضایی کمتر شده و جنبههای تربیتی مجازاتها تقویت گردیده از ضرورت عملی عفو کاسته است.
تعویق وسقوط مجازات و زوال محکومیت کیفری